قحط وفاست در بنهٔ آخر الزمان


قحط وفاست در بنهٔ آخر الزمان

هان ای حکیم پردهٔ عزلت بساز هان
هان ای حکیم پردهٔ عزلت بساز هان
در دم سپید مهرهٔ وحدت به گوش دل
در دم سپید مهرهٔ وحدت به گوش دل
خیز از سیاه خانهٔ وحشت به پای جان
خیز از سیاه خانهٔ وحشت به پای جان
هم با عدم پیاده فرو کن به هشت نطع
هم با عدم پیاده فرو کن به هشت نطع
هم با قدم، سوار برون ران به هفت خوان
هم با قدم، سوار برون ران به هفت خوان
سودای این سواد مکن بیش در دماغ
سودای این سواد مکن بیش در دماغ
تکلیف این کثیف منه بیش بر روان
تکلیف این کثیف منه بیش بر روان
فلسی شمر ممالک این سبز بارگاه
فلسی شمر ممالک این سبز بارگاه
صفری شمر فذالک این تیره خاکدان
صفری شمر فذالک این تیره خاکدان
جیحون آفت است بر آن ابگینه پل
جیحون آفت است بر آن ابگینه پل
که پایه بلاست بر آ، غول دیده بان
که پایه بلاست بر آ، غول دیده بان
چشم بهی مدار که در چشم روزگار
چشم بهی مدار که در چشم روزگار
آن ناخنه که بود بدل شد به استخوان
آن ناخنه که بود بدل شد به استخوان
تو غافل و سپهر کشنده رقیب تو
تو غافل و سپهر کشنده رقیب تو
فرزانه خفته و سگ دیوانه پاسبان
فرزانه خفته و سگ دیوانه پاسبان
دهر سپید دست سیه کاسه ای است صعب
دهر سپید دست سیه کاسه ای است صعب
منگر به خوش زبانی این ترش میزبان
منگر به خوش زبانی این ترش میزبان
کن خوش ترین نواله که از دست او خوری
کن خوش ترین نواله که از دست او خوری
لوزینه ای است خردهٔ الماس در میان
لوزینه ای است خردهٔ الماس در میان
دل دستگاه توست به دست جهان مده
دل دستگاه توست به دست جهان مده
کاین گنج خانه را ندهد کس به ایرمان
کاین گنج خانه را ندهد کس به ایرمان
هر لحظه هاتفی به تو آواز می دهد
هر لحظه هاتفی به تو آواز می دهد
کاین دامگه نه جای امان است الامان
کاین دامگه نه جای امان است الامان
آواز این خطیب الهی تو نشنوی
آواز این خطیب الهی تو نشنوی
کز جوش غفلت است تو را گوش دل گران
کز جوش غفلت است تو را گوش دل گران
اول بیار شیر بهای عروس فقر
اول بیار شیر بهای عروس فقر
وانگه ببر قبالهٔ اقبال رایگان
وانگه ببر قبالهٔ اقبال رایگان
خاتون دار ملک فریدونش خوان که نیست
خاتون دار ملک فریدونش خوان که نیست
کابین این عروس کم از گنج کاویان
کابین این عروس کم از گنج کاویان
تا بر در تو مرکب فقر است ایمنی
تا بر در تو مرکب فقر است ایمنی
کاحداث را سوی تو جنیبت شود روان
کاحداث را سوی تو جنیبت شود روان
شمشاد و سرو را ز تموز و خزان چه باک
شمشاد و سرو را ز تموز و خزان چه باک
کز گرم و سرد لاله و گل را رسد زیان
کز گرم و سرد لاله و گل را رسد زیان
از فقر ساز گل شکر عیش بد گوار
از فقر ساز گل شکر عیش بد گوار
وز فاقه خواه مهر تب جان ناتوان
وز فاقه خواه مهر تب جان ناتوان
ازین و آن دوا مطلب چون مسیح هست
ازین و آن دوا مطلب چون مسیح هست
زیرا اجل گیاست عقاقیر این و آن
زیرا اجل گیاست عقاقیر این و آن
مگذار شاه دل به در مات خانه در
مگذار شاه دل به در مات خانه در
زین در که هست درد ز عزلت فرونشان
زین در که هست درد ز عزلت فرونشان
خرسند شو به ملکت خرسندی ازوجود
خرسند شو به ملکت خرسندی ازوجود
خاسر شناس خسرو و طاغی سمر طغان
خاسر شناس خسرو و طاغی سمر طغان
اسکندر و تنعم ملک دو روزه عمر
اسکندر و تنعم ملک دو روزه عمر
خضر و شعار مفلسی و عمر جاودان
خضر و شعار مفلسی و عمر جاودان
بی طعمه و طمع به سر آور چو کرم بید
بی طعمه و طمع به سر آور چو کرم بید
چون کرم پیله سر چه کنی در سر دهان
چون کرم پیله سر چه کنی در سر دهان
زنبور خانهٔ طمع آلوده شد مشور
زنبور خانهٔ طمع آلوده شد مشور
زنبور وار بیش مکن زین و آن فغان
زنبور وار بیش مکن زین و آن فغان
هم جنس در عدم طلب اینجا مجوی از آنک
هم جنس در عدم طلب اینجا مجوی از آنک
نیلوفر از سراب نداده است کس نشان
نیلوفر از سراب نداده است کس نشان
خودباش انیس خود مطلب کس که پیل را
خودباش انیس خود مطلب کس که پیل را
هم گوش بهتر از پر طاووس پشه ران
هم گوش بهتر از پر طاووس پشه ران
دانی چه کن ز ناخوش و خوش کم کن آرزو
دانی چه کن ز ناخوش و خوش کم کن آرزو
سیمرغ وش ز ناکس و کس گم کن آشیان
سیمرغ وش ز ناکس و کس گم کن آشیان
خود را درم خرید رضای خدای کن
خود را درم خرید رضای خدای کن
دامن ازین خدای فروشان فرو نشان
دامن ازین خدای فروشان فرو نشان
پرواز در هوای هویت کن از خرد
پرواز در هوای هویت کن از خرد
بر تلهٔ هوا چه پری از تل هوان
بر تلهٔ هوا چه پری از تل هوان
از لا رسی به صدر شهادت که عقل را
از لا رسی به صدر شهادت که عقل را
از لا و هوست مرکب لاهوت زیر ران
از لا و هوست مرکب لاهوت زیر ران
لا ز آن شد اژدهای دوسر، تا فرو خورد
لا ز آن شد اژدهای دوسر، تا فرو خورد
هر شرک و شک که در ره الا شود عیان
هر شرک و شک که در ره الا شود عیان
بنمود صبح صادق دین محمدی
بنمود صبح صادق دین محمدی
هین در ثناش باش چو خورشید صد زبان
هین در ثناش باش چو خورشید صد زبان
دندان های تاج بقا شرع مصطفاست
دندان های تاج بقا شرع مصطفاست
عقل آفرینش از بن دندان کند ضمان
عقل آفرینش از بن دندان کند ضمان
آنجا که دم گشاد سرافیل دعوتش
آنجا که دم گشاد سرافیل دعوتش
جان باز یافت پیر سراندیب در زمان
جان باز یافت پیر سراندیب در زمان
آنجا که کوفت دولت او کوس لااله
آنجا که کوفت دولت او کوس لااله
آواز قد صدقت برآمد ز لامکان
آواز قد صدقت برآمد ز لامکان
آن شاهد لعمرک و شاگرد فاستقم
آن شاهد لعمرک و شاگرد فاستقم
مخصوص قم فانذر و مقصود کن فکان
مخصوص قم فانذر و مقصود کن فکان
آدم به گاهوارهٔ او بود شیر خوار
آدم به گاهوارهٔ او بود شیر خوار
ادریس هم به مکتب او گشته درس خوان
ادریس هم به مکتب او گشته درس خوان
در دین شفای علت عامل برای حق
در دین شفای علت عامل برای حق
زی حق شفیع زلت آدم پی جنان
زی حق شفیع زلت آدم پی جنان
هم عیب را به عالم اشرار پرده پوش
هم عیب را به عالم اشرار پرده پوش
هم غیب را ز عالم اسرار ترجمان
هم غیب را ز عالم اسرار ترجمان
او سرو جویبار الهی و نفس او
او سرو جویبار الهی و نفس او
چون سرو در طریقت هم پیر و هم جوان
چون سرو در طریقت هم پیر و هم جوان
او آفتاب عصمت و از شرم ذو الجلال
او آفتاب عصمت و از شرم ذو الجلال
نفکنده بر بیان قلم سایهٔ بنان
نفکنده بر بیان قلم سایهٔ بنان
مه را دو نیمه کرده به دست چو آفتاب
مه را دو نیمه کرده به دست چو آفتاب
سایه نه بر زمینش و از ابر سایه بان
سایه نه بر زمینش و از ابر سایه بان
گه با چهار پیر زبان کرده در دهن
گه با چهار پیر زبان کرده در دهن
گه با دو طفل در دهن افکنده ریسمان
گه با دو طفل در دهن افکنده ریسمان
مهر آزمای مهرهٔ بازوش جان و عقل
مهر آزمای مهرهٔ بازوش جان و عقل
حلقه به گوش حلقهٔ گیسوش انس و جان
حلقه به گوش حلقهٔ گیسوش انس و جان
حبل الله است معتکفان را دو زلف او
حبل الله است معتکفان را دو زلف او
هم روز عید و هم شب قدر اندر او نهان
هم روز عید و هم شب قدر اندر او نهان
قدرش مروقی است بر این سقف لاجورد
قدرش مروقی است بر این سقف لاجورد
فرش رفوگری است بر این فرش باستان
فرش رفوگری است بر این فرش باستان
بر بام سدره تا در ادنی فکنده رخت
بر بام سدره تا در ادنی فکنده رخت
روح القدس دلیلش و معراج نردبان
روح القدس دلیلش و معراج نردبان
جبریل هم به نیم ره از بیم سوختن
جبریل هم به نیم ره از بیم سوختن
بگذاشته رکابش و برتافته عنان
بگذاشته رکابش و برتافته عنان
جنت ز شرم طلعت او گشته خار بست
جنت ز شرم طلعت او گشته خار بست
دوزخ ز گرد ابلق او گشته گلستان
دوزخ ز گرد ابلق او گشته گلستان
خورشید بر عمامهٔ او بر فشانده تاج
خورشید بر عمامهٔ او بر فشانده تاج
بر جیس بر رداش فدا کرده طیلسان
بر جیس بر رداش فدا کرده طیلسان
آنجا شده به یکدم کز بهر بازگشت
آنجا شده به یکدم کز بهر بازگشت
ز آنجا هزار سال رهش بوده تا جهان
ز آنجا هزار سال رهش بوده تا جهان
هر داستان که آن نه ثنای محمدی است
هر داستان که آن نه ثنای محمدی است
دستان کاهنان شمر آن را نه داستان
دستان کاهنان شمر آن را نه داستان
خواهی که پنج نوبت الصابرین زنی
خواهی که پنج نوبت الصابرین زنی
تعلم کن ز چار خلیفه طریق آن
تعلم کن ز چار خلیفه طریق آن
از صادقین وفا طلب از قانتین ادب
از صادقین وفا طلب از قانتین ادب
وز متقین حیا و ز مستغفرین بیان
وز متقین حیا و ز مستغفرین بیان
همچون درخت گندم باش از برای فرض
همچون درخت گندم باش از برای فرض
گه راست گه خمیده و جان بسته بر میان
گه راست گه خمیده و جان بسته بر میان
گه در سجود باش چو در مغرب آفتاب
گه در سجود باش چو در مغرب آفتاب
گه در رکوع باش چو بر مرکز آسمان
گه در رکوع باش چو بر مرکز آسمان
از جسم بهترین حرکاتی صلوة بین
از جسم بهترین حرکاتی صلوة بین
وز نفس بهترین سکناتی صیام دان
وز نفس بهترین سکناتی صیام دان
یارب دل شکسته و دین درست ده
یارب دل شکسته و دین درست ده
کآنجا که این دو نیست و بالی است بی کران
کآنجا که این دو نیست و بالی است بی کران
خاقانی از زمانه به فضل تو در گریخت
خاقانی از زمانه به فضل تو در گریخت
او را امان ده از خطر آخر الزمان
او را امان ده از خطر آخر الزمان
ز آن پیشتر کاجل ز جهان وارهاندش
ز آن پیشتر کاجل ز جهان وارهاندش
از ننگ حبس خانهٔ شروانش وارهان
از ننگ حبس خانهٔ شروانش وارهان
گر خوانده ای سعادت عقباش رد مکن
گر خوانده ای سعادت عقباش رد مکن
ور داده ای منت دنیاش واستان
ور داده ای منت دنیاش واستان